Wednesday, April 11, 2018

لهستان، چگونه خود را از بحران اقتصادی نجات داد؟ (راهي برای خروج ایران از بحران!)

لهستان، چگونه خود را از بحران اقتصادی نجات داد؟
 
(راهي برای خروج ایران از بحران!)

☄️اقتصاد کشور لهستان پس از 45 سال تحت سلطه کمونیسم تقریبا فروپاشیده بود و تورم آن به 645 درصد رسیده و خیلی از شرکت ها و کارخانجات دولتی بسیار بی بازده و از نظر تکنولوژی روز، عقب مانده و زیان ده بودند. طرح موسوم به Balcerowicz که در لهستان دهه 90 میلادی پس از فروپاشی بلوک شرق(که لهستان نیز بخشی از آن بود) به اجرا درآمد طرحی بسیار جسورانه بود که توسط وزیر اقتصاد لهستان لچک بالچروویتس طرح ریزی و اجرا شد.

☄️از بندهای مهم این طرح بسیار جسورانه اقتصادی که اقتصاد ایران نیز نیاز مبرم به آن دارد تعدیل گسترده کارکنان شرکت ها و ادارات دولتی و توقف افزایش سالیانه حقوق و دستمزد بود. البته برای جلوگیری از تبعات گسترده اجتماعی چنین طرحی مقرر شد کارگران و کارکنان شرکت ها و اغلب ادارات دولتی با دریافت پایه حقوق حداقلی خانه نشین شوند و مادامی که برای خود شغلی در چرخه تولید پیدا نکرده اند مقرری محدودی از دولت دریافت کنند.

☄️در واقع دولت با پذیرش ریسک، نگاه اشتغال زایی به شغل های غیر ضروری دولتی را با تعدیل گسترده نیروی کار حذف کرد و دولت را بسیار کوچک و در عین حال کارآمد کرد.

☄️افراد زیادی که بیکار شده بودند اما مستمری از دولت دریافت می کردند به تدریج جذب شغل های مولد در بخش خصوصی شدند و دولت نیز مستمری آنها را قطع می کرد. دولت همچنان مصمم بود علاوه بر کاهش تعداد کارکنان، هزینه های جاری شامل حاملهای انرژی را در سازمانها و کارخانه های دولتی که مصرف بالایی داشت، کم کند. به طوری که برخی از ادارات دولتی با یک دهم کارکنان قبلی مجبور به کار بودند.

☄️طی اجرای این طرح، 1.100.000 نفر در ادارات و شرکت های دولتی شغلهای غیر ضروری خود را از دست دادند و دولت تصدی گری خود در اقتصاد را رها کرد.فقط 3 سال بعد از اجرای این طرح 600000 شرکت خصوصی در لهستان تاسیس شدند و برای 1.500.000 نفر شغل ایجاد شد و افراد زیادی که تا قبل از آن در شرکتهای و ادارات دولتی به کارهای غیرمولد و وقت گذرانی مشغول بودند وارد چرخه واقعی اقتصاد شدند.
☄️در نتیجه این طرح در بین سالهای 1989 تا 2000 اقتصاد لهستان به شکوفایی رسید و بالاترین نرخ رشد اقتصادی در شرق اروپا را از آن خود کرد. هم اکنون اقتصاد لهستان با تولید ناخاص داخلی 470 میلیارد دلار و سرانه تولید ناخالص 12400 دلار تقریبا 3 برابر اقتصاد ایران تولید سرانه دارد.

☄️ایران با داشتن 4 میلیون نفر کارمند و حقوق بگیر بخش دولتی جزو کشورهای بسیار پرهزینه از نظر هزینه های جاری است. این در حالی است که کشور ژاپن با 127 میلیون نفر جمعیت معادل 1.5 برابر جمعیت ایران و اقتصاد سوم جهان فقط 753 هزار نفر کارمند دارد که یک پنجم کارمندان ایران است.

☄️آمریکا با 323 میلیون نفر جمعیت و اقتصاد 18.5 تریلیون دلاری اش فقط 2.700.000 کارمند دولتی دارد و جالب اینکه از این تعداد فقط 1.100.000 نفر پلیس هستند.

☄️در کنار کوچک کردن دولت ، کارآمد کردن کردن آن نیز ضروری است. از این تعداد 4000000 حقوق بگیر دولت حدود 900 نفر در سطح وزیر و معاون وزیر و 124000 نفر مدیران ستادی و استانی و روسای ادارات و 296000 نفر مدیران عملیاتی و رده های پایین تر میباشند. متاسفانه اغلب مدیران فاقد دانش زبان خارجی و IT هستند که از ملزومات مدیریتی نوین هستند!!.

☄️در اغلب کشورهای توسعه یافته، دولتهای کوچک بسیار کارآمد هستند و آزمونهای موسوم به CSE برای استخدام در دولت برگزار میشود که آزمون بسیار بسیار سختی است و فقط نخبگان جامعه میتوانند در آن پذیرفته شوند. بدین ترتیب، راه برای قبیله گرایی و استخدام نورچشمیها عملاً بسته میشود!

برگرفته از: https://t.me/Tehraninnite

Tuesday, April 10, 2018

Barnabas, the Apostle

Barnabas, the Apostle

Prepared by:
Ahmad Shammazadeh


Barnabas /ˈbɑːrnəbəs/ (Greek: Βαρνάβας), born Joseph, was an early Christian, one of the prominent Christian disciples in Jerusalem.[2] According to Acts 4:36 Barnabas was a Cypriot Jew. Named an apostle in Acts 14:14, he and Paul the Apostle undertook missionary journeys together and defended Gentile converts against the Judaizers.[3] They traveled together making more converts (c 45–47), and participated in the Council of Jerusalem (c 50).[4] Barnabas and Paul successfully evangelized among the "God-fearing" Gentiles who attended synagogues in various Hellenized cities of Anatolia.[2]
Barnabas' story appears in the Acts of the Apostles, and Paul mentions him in some of his epistles.[3] Tertullian named him as the author of the Epistle to the Hebrews,[3] but this and other attributions are conjecture.[5] Clement of Alexandria and some scholars have ascribed the Epistle of Barnabas to him, but his authorship is disputed.[6][7]
Although the date, place, and circumstances of his death are historically unverifiable, Christian tradition holds that Barnabas was martyred at Salamis, Cyprus, in AD 61. He is traditionally identified as the founder of the Cypriot Orthodox Church. The feast day of Barnabas is celebrated on June 11.[3]
Barnabas is usually identified as the cousin of Mark the Evangelist on the basis of Colossians 4.[8] Some traditions hold that Aristobulus of Britannia, one of the Seventy Disciples, was the brother of Barnabas.
The Muhammadans have also a Gospel in Arabic, attributed to saint Barnabas, wherein the history of Jesus Christ is related in a manner very different from what we find in the true Gospels, and correspondent to those traditions which Muhammad has followed in his Quran. Of this Gospel the Moriscoes in Africa have a translation in Spanish; and there is in the library of Prince Eugene of Savoy, a manuscript of some antiquity, containing an Italian translation of the same Gospel, made, it is to be supposed, for the use of renegades. This book appears to be no original forgery of the Muhammadans, though they have no doubt interpolated and altered it since, the better to serve their purpose; and in particular, instead of the Paraclete or Comforter, they have, in this apocryphal gospel, inserted the word Periclyte, that is, the famous or illustrious, by which they pretend their prophet was foretold by name, that being the signification of Muhammad in Arabic; and this they say to justify that passage in the Quran where Jesus Christ is formally asserted to have foretold his coming under his other name Ahmed, which is derived from the same root as Muhammad and of the same import.[10] From the link https://en.wikipedia.org/wiki/Gospel_of_Barnabas
Related verse of Holy Qur’n added to this article by Ahmad Shammazadeh:
O’ Children of Israel! Indeed I am apostle of Allah to you. To confirm what is before me of the Torah, and to give the good news of an apostle, who will come after me, whose name is Ahmad. Yet when he brought them manifest proofs, they said, ‘this is a plain magic’ (Surat Al-Saff: 6) (Qur’an’s translation in English by: Ali Quli Qarai)
Barnabas has gathered and written a Bible on his time, as like as four famous bibles, but because he proofs the Mohammad’s prophecy in his bible, fathers of Christian Church put it aside from the beginning of progressing of Christianity, to prevent Christians to know Barnabas story!!

مهدی خزعلی خطاب به سپاه: خیانت نکنید

چشم انداز بامدادی بی بی سی فارسی سه شنبه 21 فروردین 1397 - BBC Persian R...

Sunday, April 8, 2018

گفتار روزانه محسن سازگارا شنبه 18 فروردین 1397 - Mohsen Sazegara Daily S...

موریس مترلینگ و قرآن

موریس مترلینگ و قرآن
احمد شمّاع زاده

موريس مترلينگ سه عنوان از كتاب‌هايش را، سه عنوان از سوره‌هاي قرآن قرارداده‌است؛ كه هنوز ديده‌نشده دانشمندي مسلمان چنين كاري كرده‌باشد:
مورچگان(نمل)، زنبور عسل (نحل) عنكبوت زجاجی ( عنكبوت)؛ جدا از اينكه عنوان يكي ديگر از كتاب‌هايش نيز در قرآن آمده است: موريانه

از آنجا كه وي بلژيكي است و زبان فرانسه را به خوبي مي‌دانسته، به برخي از كشورهاي مسلمان شمال قاره آفريقا که مستعمرة بلژيك و فرانسه بوده‌اند و زبانشان فرانسوی است سفركرده‌ و در اين سفرها با قرآن آشنايي يافته و قرآن كريم بر پژوهش‌هاي وی بسیار تأثيرگذاشته‌است. چنانکه در یکی از نوشته هایش به کسی که در حال خواندن قرآن بوده؛ اشاره کرده است. به‌هرصورت، نوشته‌های وی در اين زمينه‌ها بر فهم قرآن و اينكه چرا خداوند چنين نام‌هايي را براي اين سوره‌ها برگزيده، كمك كرده‌؛ هرچند خداوند چنين كرده تا ما مسلمانان كه قرآن مي‌خوانيم پيش از ديگران كه قرآن نمي‌خوانند، بر حقايق جهان چيره‌شويم و پرنده خيال ما را به پرواز دراورد تا پيش از ديگران به اسرار طبيعت دست‌يابيم. اما مي‌بينيم كه هميشه عكس قضيه پيش آمده و نامسلمانان در اين زمينه‌ها بر ما پيشي‌گرفته‌اند؛ چرا؟ چون قرآن را تدبّرنمي‌كنيم.
باید توجه داشته باشیم که اگر دانشمندي، فقيهي، مادّه‌گرايي، فيلسوفي و … به چيزي از آيات قرآن دست‌يافت، تصورنكند موضوع همين بوده كه قرآن به آن اشاره‌كرده و او آن نكته نهفته را كشف‌ کرده است؛ خير چنين نيست.
حتا ممكن است تا قيام قيامت هم، نكتههاي قرآني بر ما نورافشاني كنند.

موضوع این نوشته مور و زنبور است. نگارنده يك بار زنبورها را تجربه‌كرده‌است، و يك بار هم مورچه‌ها را. در چه زمينه‌اي؟ در زمينه‌اي كه تصورنمي‌شود حتا موريس مترلينگ هم در كتابهايش به آن پرداخته‌باشد. نكته‌اي را كه پيرامون زنبوران و مورچگان كشف‌كرده‌ام، واژه‌ای از واژگان و ادبياتي است كه رسول اكرم(ص) مردم را با آنها هدايت‌مي‌كرد: حبّالوطن منالايمان

اما چگونه؟
روزي از روزها كه نظاره‌گر كشيدن ديواري جلو ديواري ديگر كه لانه زنبوري در آن قرار داشت بودم، به‌ناگاه خيل زنبورها را ديدم كه به سوي لانه خود روانند. هنگامي كه به در بسته برخوردكردند، ديوانه‌وار خود را به جايي كه پيش از آن لانه‌شان بود مي‌كوبيدند. دوباره و سه‌باره مي‌رفتند، چرخي‌مي‌زدند و مي‌آمدند، و همين كار را مي‌كردند. كوشش كارگران هم براي پراكندن آنان به جايي نمي‌رسيد.

كسي گفت زنبورها از دود و آتش گريزانند؛ پس آتش بيفروزيم تا آنان حمله نكنند. آتش دودالود برافروخته‌شد. ولي زنبورها ول‌كن نبودند، و اين ترفند كارا نبود. آنان از دود گريزانند، ولي براي دفاع از كيان خود، به آن بي‌توجهند.
كارگران كه مي‌خواستند ديوار را تمام كنند و از يورش آنان در امان نبودند، بسياري از آنان را با روش‌هاي گوناگون كشتند، ولي با اين وجود ناتوان شدند و دست‌ازكاركشيدند. دودافشاني همچنان ادامه‌داشت. زنبورهاي زنده‌مانده، خرده‌خرده كم‌شدند؛ ولي برخي ديگر باز هم در اطراف مي‌پلكيدند؛ و به دنبال راهي براي رسوخ به لانه خود بودند.
روزي ديگر از روزهاي تابستان، خود مشغول ريختن قير داغي در جايي بودم تا زمستان آب باران از آنجا به ديوار نفوذ نكند. متوجه نبودم كه در آن نزديكي‌ها لانه مورچه‌اي هم هست. هنگامي كه قير پاشيده‌شد، خيل مورچگان را ديدم كه سرگردان بودند. تصورم اين بود كه مي‌خواهند از مهلكه درروند. رعايت آنها را كردم تا پراكنده‌شوند؛ ولي موضوع چيز ديگري بود كه من از آن آگاهي نداشتم.
با شگفتي تمام دريافتم كه آنان هيچ ترسي از اينكه سوخته‌شوند ندارند و بي‌ترس و واهمه خود را به مهكه مي‌انداختند، چرا كه قيرداغ آمده و راه لانة آنان را بسته است؛ آنان با اين فداكاري‌ها مي‌خواستند كاري كنند تا به هر جهت، راه لانه بسته نشود!! و كاري به اين نداشتند كه كشته مي‌شوند يا نه، هرچند حرارت قير نشان از آن داشت كه ممكن است بسوزند. چنانكه بسياري از آنان در قير مذاب سوختند!! جلّ‌الخالق!!
پس، از مور و زنبور يادگيريم و از آنان كمتر نباشيم، كه: حبّالوطن منالايمان

مصاحبه مهران مدیری با عادل فردوسی پور قدیمی

انا عندالقلوب المنکسره (من نزد دلهای شکسته ام)

انا عندالقلوب المنکسره
(من نزد دلهای شکسته ام)
از قدیم گفته‌اند عجله کار شیطونه
بویژه اگر در تصمیمگیری عجله بشه!
بویژه اگر به حق و حقوق مردم مربوط بشه

دمِ در دادسرا، نشسته بودم توی ماشین تا جای پارک پیدا بشه. مامور کلانتری، پسر جوانی را با دستبند نگه داشته بود کنار ماشین پلیس. توی این سرما یک لا پیراهن تنش بود و داشت می‌لرزید. دختر جوانی با دماغ قرمز و چشم‌های خیس، آمد شال‌گردنی انداخت دور گردن پسر و گونه‌اش را بوسید. سرباز تند شد. چیزی به پرخاش گفت و پسر جوان را هل داد داخل دادسرا. دختر همانجا نشست روی زمین و زد زیر گریه. از توی ماشین برایش یک بطری آب بردم. چند خانم کمک کردند تا بلند شود و بنشید روی صندلی. میانِ گریه و همهمه‌ زن‌ها و سئوال و جواب‌ها، گفت که تازه ازدواج کرده‌اند، هر دو شهرستانی، و هر دو دانشجوی فوق‌لیسانس، و سرایدار برجی در ولنجک هستند.
دیشب دزد می‌زند به پارکینگ ساختمان و ضبط چند ماشین را می‌دزدند. اینها رفته بودند خرید. همسایه‌های خشمگین افتاده‌اند سرشان که در را عمداً باز گذاشته‌اید که همدستانتان بیایند داخل و دخل ماشین‌ها را دربیاورند. با کتک و فحش و فضاحت پسر را داده‌اند تحویلِ کلانتری و دختر را با چمدان‌هایش بیرون انداخته اند.
ماشین را پارک کردم. جلوی درِ شعبه جوان را با دستبند نشانده بودند روی صندلی. بازپرس را می‌شناختم. برایش ماجرا را تعریف کردم که زنش را هم انداخته‌اند بیرون و شب را توی سرمای تهران، تا صبح روی پله‌های برج سر کرده. گزارش کلانتری را خواند و گفت دزدی‌ها زیاد شده و نوع سرقت نشان می‌دهد کار همان قبلی‌هاست و این بندگان خدا هیچ‌کاره‌اند. پسر را خواست داخل. اسمش مرتضی بود. ته‌لهجه شیرینِ یزدی داشت. دانشجوی ترم سوم علوم قرآنی، لاغر و تکیده و رنگ‌پریده بود. توضیحاتش را نوشت و همانجا برایش قرار صادر کرد. "آزادی با التزام به حضور با قول شرف”. دستبندش را بازکردند که برود. مات و مبهوت مانده بود دم در.

دادگاهم که تمام شد، آمدم سراغ ماشین. دیدم یک تکه کاغذی را گذاشته زیر برف‌پاک‌کن و روش نوشته بود: انا عندِ القلوبِ المُنکَسِره / من نزد دلهای شکسته‌ام.
نویسنده: ناشناس
ویرایش و آماده سازی: احمد شمّاع زاده

شگفتى ‏هاى شب پرگان

شگفتى ‏هاى شب پرگان
از زبان امام علی

احمد شمّاع زاده

اشاره:
در دهه چهل (1340) مطلبی را در مورد شب پرگان (برخی به آنها شب کوره هم میگویند.) در یکی از مجله های آن روز خواندم که هنوز در خاطرم نقش بسته است؛ و آن اینکه:
زیست شناسان چند شب پره را در یک لوله ای نه چندان فراخ (مثلاً با قطر 30 سانتیمتر) ولی نسبتاً دراز (مثلاً 20 متر) که درونش دود اندود شده بود، رها ساختند تا از آن بگذرند و اینکه بیازمایند آیا بالهای این شب پرگان به دیواره های لوله برخورد میکند یا نه؟
آزمایش را در روز انجام دادند که چشمان شب پرگان بسته است. زیست شناسان مشاهده کردند که بی آنکه بالهای شب پرگان دودی شود، از لوله گذشتند. آنان نتیجه گرفتند که شب پرگان دارای راداری هستند که میتوانند مسیر خود را بی آنکه به مانعی برخورد کنند بیابند.
شب پره تنها پستاناری است که بال دارد و پرواز میکند. شب پرگان گونه های بسیار متنوعی دارند. گونه‌ای از آن‌ها خون آشامند؛ که خون دیگر پستانداران مانند اسب و استر را میآشامند. نمایی از یک شب پره خون آشام:


اکنون کلام مولا علی:
از زيبايى‏هاى صنعت پروردگارى، و شگفتى‏هاى آفرينش او، همان اسرار پيچيده حكيمانه در آفريدن خفّاشان (شب پرگان) است.
در روشنى روز كه همه چيز را میگشايد، چشمانشان را مى‏بندد و تاريكى شب كه هر چيز را به خواب فرو میبرد، چشمان آنها را باز مى‏كند... و بالهايى از گوشت براى پرواز، آنها آفريد تا به هنگام نياز به پرواز، از آن بهره برگیرند. اين بال‏ها چونان لاله‏ هاى گوشند بى‏ پی و رگ‏هاى اصلى، اما جاى رگ‏ها و نشانه‏ هاى آنها را به خوبى مشاهده خواهى كرد. این بالها نه آنقدر نازكند كه در هم بشكنند، و نه چندان محكم كه بر آنها سنگينى كند. پرواز مى‏كنند در حالى كه فرزندانشان به آنها چسبيده و به مادر پناه برده ‏اند. اگر فرود آيند با مادر فرود میآيند و اگر بالا روند با مادر اوج مى‏گيرند. جوجه‌ها از مادر جدا نمى‏شوند تا آن هنگام كه اندام جوجه نيرومند و بالها قدرت پروازكردن پيدا كند و بداند كه راه زندگى كردن كدام است و مصالح خويش را بشناسد.

چشمان شب پره در روز چنان كمسوست كه نتواند از نور آفتاب درخشنده روشنى گيرد؛ نورى كه با آن راه‏هاى زندگى خود را بيابد. روشنى آفتاب خفّاش را از رفتن در تراكم نورهاى تابنده‏ باز مىدارد.

روشنگری: به نظر میرسد این همان دلیلی است که زیست شناسان دریافتند که خفاش رادار دارد. در نتیجه شب پره نه تنها نیازی به نور ندارد، بلکه امواج نوری در تزاحم و تداخل با امواج رادار او قرار میگیرند و شب پره را از رفتن در روز بازمیدارد. به همین دلیل شبها به کار خود میپردازد.

پاك و منزّه است خدايى كه شب را براى خفّاشان چونان روز روشن و مايه به دست آوردن روزى، و روز را چونان شب تار مايه آرامش و استراحت آنها قرار داد.

منبع: نهج البلاغه / فراز هایی از خطبه ی ۱۵۴