Saturday, May 30, 2015

یحرفون الکلم عن مواضعه



یحرفون الکلم عن مواضعه

ومن اظلم ممن ذكّر بايات ربه فاعرض عنها و نسي ماقدّمت يداه انّا جعلنا علي قلوبهم اكنّه ان‌يفقهوه و في آذانهم وقراً و ان تدعهم الي‌الهدي فلن يهتدوا اذاً ابداً(كهف: 57)

ترجمه: چه کسی ستمگر از کسی است که آیه ها و نشانیهای پروردگارش به او یاداوری میشود. پس از این یاداوری دوری میگزیند و فراموش میکند که پیشتر چه کرده است. (در نتیجه) ما بر دلهای آنان پرده هایی قراردادیم که نفهمند آن(قرآن) را و در گوشهایشان سنگینی قراردادیم و اگر آنان را به سوی هدایت بخوانی پس هرگز به راه راست نمیروند به هیچوجه.
خداوند کریم در آیه های چهل و شش سوره نساء و سیزده سوره مائده این جمله را بدین گونه و در آیه چهل و یک سوره مائده به صورت یحرفون الکلم من بعد مواضعه به کاربرده است.

پرسش: با توجه به اینکه قرآن کریم تاریخ مصرف ندارد و همه مفاهیم آن برای همه زمانها و مکانها کاربرد دارد در زمان ما چه کسانی و چگونه کلام خداوند را به انحراف میکشانند؟ 

پاسخ: آنانکه با قرآن کریم سروکار دارند بویژه برای ترجمه یا تفسیر آن به هنگام رویارویی با برخی مفاهیم قرآن که ظاهراً پیچیده به نظر میرسند به جای پرداختن به متن از راه تدبر با عاملهای زیر به حاشیه رفته و از منظور نظر خداوند دورشده در آغاز خود منحرف شده سپس کلام خداوند را به انحراف میکشانند:
-         بر دانشهای خویش تکیه میکنند.
-         نادانسته های خود را در نظر نمیآورند.
-         به قرآن به گونه ای نگاه میکنند که گویی دگرگونی پذیر است.
-         به برخی آیات قرآن به گونه مینگرند که گویی تاریخ مصرفشان گذشته است.
-         به جایگاه و دانش خداوند آنچنانکه باید و شاید آگاه نیستند و یا توجه ندارند(و ماقدرواالله حق قدره). در نتیجه دانش خداوند را در حد دانش خویش پایین میآورند.

چهار نمونه از انبوه انحرافها نسبت به قرآن کریم:

1.    بیشترین انحرافها از کلام خداوند را در تفسیرها و ترجمه ها میتوان یافت که در نوشته های بسیاری از مترجمین قرآن و قرآن پژوهان به برخی از آنها پرداخته ام. در اینجا تنها به ذکر یک  نمونه بسنده میکنم:
تاکنون هیچ ترجمه یا تفسیری را ندیده ام که بگوید چرا خداوند واژه هوی را در آیه والنجم اذا هوی به کاربرده و از به کارگیری واژگان دیگری خودداری کرده است که معناهایی را میدهند که مترجمین و مفسرین به کارمیگیرند و از اصل موضوع و خواست خداوند درمیگذرند. بویژه آنکه این آیه یکی از آیه های مهم قرآن بوده و خداوند برای آن ارزش ویژه ای قائل است به دلایل زیر:
-         در اول سوره قرارش داده است.
-         نام سوره(نجم) را از این آیه گرفته است.
-         موضوع معراج حضرت رسول گرامی در آغاز همین سوره آمده است.
-         خداوند ضمن سوگندیادکردن به هوی شدن یک ستاره که اهمیت آن را میرساند روش تبدیل شدن یک ستاره به یک سیاهچاله را در یک آیه سه واژگانی و بویژه با به کارگیری واژه هوی یاداورمان شده است!!(جل الخالق!! برای آگاهی بیشتر به ابواب السماء یا سیاهچالگان بازگشت شود.)

2.    آقای اکبر گنجی مصاحبه ای دارد با مرحوم حامد نصر ابوزید. بخش پایانی مصاحبه وی بدین گونه است:

مسأله قرائات و اختلاف در آن، به اجتهاد قُراء مرتبط میشود; یعنی این نظر آنهاست و استناد ‏به نقل نیست. به جز عاصم که مدرکش اجتهاد نیست، بلکه نقل است. معنای اجتهاد این است ‏که همه قُراء قبول دارند آنچه بر پیغمبر نازل شده، نصّ واحد است. امام صادق(علیه السلام) نیز ‏فرمود: «القرآن واحدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ الواحد و إنّما الإختلاف مِنْ قِبِل الرّواة».‏
اختلاف قُراء در این مسأله بوده است که یکی از آنها میگفت آن نصّی که بر پیغمبر نازل شده ‏است، به نظر من این مطلب است و دلیل هم میآورد. این همان اجتهاد است. ‏

ما در اینجا مُخطّئه هستیم و میگوییم که قاعدتاً یکی از آنها اشتباه میکند و چه بسا هر دو نیز ‏اشتباه کرده باشند و این را قبول نداریم که هر دو صحیح باشند; زیرا حکم الهی و آنچه بر ‏پیغمبر نازل شده است، بیشتر از یکی نیست.
دلیل آن، این است که مثلا کسی این آیه را چنین ‏میخواند: (فَالْیَوْمَ نُنَحِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً). از او پرسیدند: که چرا آیه را چنین ‏میخوانی؟ گفت: بدن مرده که نجات پیدا نمیکند. پس نمیتواند آنچه از خدا نازل شده است، ‏‏«نُنَجِّیکَ» باشد و باید «نُنَحِّیکَ» باشد; یعنی بدنت را کنار میزنیم; زیرا نجات از آنِ احیا است.
‏پس اختلافات قُرّاء ناشی از اجتهاد شخصی آنهاست و حاکی از تعدّد الفاظ نازله نیست; زیرا هیچ ‏کدام از آنها، به نقل استناد نکرده اند، بلکه به عقل و نظر استناد کرده اند.‏

نقد این نظرها:
-         بدیهی است که کلام خداوند یکی است و اثبات لازم ندارد. دوگانگیها همواره از بندگان خدا بوده وگرنه قرآن کریم همان گونه که خود گفته اگر از غیرخدا بود در آن اختلاف بسیار میدیدید. بنابراین وجود تفاوت ناشی از اشتباه و خطاهای اطرافیان قرآن است و نه خود قرآن.
-         مثالی آمده که ربطی به موضوع ندارد. اختلاف در قرائات همواره در جزئیات بوده نه در کلیات. نمیشود یک آیه را به گونه ای بخوانیم که واژه محوری آن را تغییر دهیم و بگوییم این هم مثلی برای اختلاف در قرآئات.
-         همین مثال مصداق پایین آوردن دانش خداوند در حد دانش خودمان است و اگر بخواهیم هرچیزی را که از قرآن نمیفهمیم چیزی جای آن بگذاریم تا بفهمیم اولا چیزی باقی نمیماند برای آگاهیها و دانستنیهایی که ما نمیدانیم و خداوند میخواهد به ما تفهیم کند.
-         از سوی دیگر اگر بدین گونه عمل کنیم معجزات خداوند چه میشود؟ معجزه چیزی است که خداوند میداند و ما اکنون نمیدانیم و با شکوفایی دانشهای انسانی دانسته میشود. از اثبات معجزه بودن همین آیه بیش از چندسالی نمیگذرد. توجه کنید:

در دوران حاکمیت فرعونها بر مصر مومیایی مرسوم بوده بویژه برای بزرگان قوم تا بدن(جسد) آنان سالم بماند. خداوند به طور نمادین به فرعون زمان حضرت موسی(ع) میگوید: با توجه به اینکه تو غرق میشوی و بدنت مومیایی نمیشود ولی ما به خواست خود بدن تو را رهایی(نجات) میدهیم و مانند مومیایی درگذر زمان و در برابر حوادث دوران حفظ میکنیم.
چند سال پیش که جسد فرعونی کشف شد باستانشناسان گفتند که این رامسس دوم است یعنی تنها فرعونی که بدن او مومیایی نشده(طبق عهد عتیق نیز فرعون غرق شده و مومیایی نشده). و میدانیم که رامسس دوم با حضرت موسی همزمان بوده است. بدین گونه خداوند به وعده اش عمل کرده و به این آیه قرآن تحقق بخشیده تا ناگروندگان به پروردگارشان بگروند و گروندگان را ایمان بیفزاید!!
جل الخالق!! این است یکی از معجزات قرآن کریم.    

3.    نویسنده و قران پژوهی که پیرامون حذف نحوی مقاله مفصلی نگاشته مینویسد:
حذف صنعتی بدیع و آرایه ای ادبی است که با هدف اقتصاد کلامی و به عنوان برانگیزنده تفکر از آن استفاده میشود. این صنعت کلامی در زبانهای متفاوت تحت شرایط ویژه ای مورد استفاده قرارمیگیرد. به عنوان مثال در زبان عربی هنگام قرائت آیه 13 سوره مبارکه انعام که میفرماید: "وله ما سکن فی الیل والنهار و هوالسمیع العلیم" به ناگاه متوجه حذف واژه "ماتحرک" میشویم(ماسکن و ما تحرک)."ما سکن فی الیل و ما تحرک فی النهار".(ترجمان وحی شماره 22 ص: 9)
مهمترین ایرادهای وارده بر این بخش از مقاله:
-         بخش دوم تعریفی که در باره حذف نحوی آمد در مورد قرآن کریم صادق نیست. یک مثال ساده با آیه ده از سوره شوری: ومااختلفتم فیه من شیء فحکمه الی الله ذلکم الله ربی علیه توکلت و الیه انیب. در این آیه ذهن خواننده قرآن متوجه این نکته میشود که یک قل پیش از ذلکم حذف شده است.
پرسش: چگونه حذف قل موجب انگیزش اندیشه در خواننده این آیه میشود؟!!
-         نویسنده به گونه ای تعریف خود را به پایان رسانده که گویی در زبان عربی این گونه حذف بسیار رایج است و از جمله قرآن کریم به پیروی از عرب زبانان این رویه را در آیه 13 سوره انعام خود به کار برده است!!
-         در حالی که قرآن کریم از جایگاه رفیعی برخوردار و همواره پیشرو بوده و سبکهای بیمانندی را نوآوری کرده که تاکنون کسی نتوانسته از آن تقلید کند! چگونه آن را در حد یک کتاب دنباله رو سبکهای عرب جاهلی به زیر میکشانیم؟!!  
-         نویسنده پس از نقل آیه مینویسد: به ناگاه متوجه حذف واژه "ما تحرک" میشویم. چه کسی جز ایشان گفته که ذهن به ناگاه متوجه حذفی شده است. آنهم نه یک واژه که یک عبارت!!
-         از این آیه(از آن اوست آنچه که در شب و روز ساکنند!!) این موضوع استنباط میشود که خداوند میخواهد مطلبی را به ما گوشزد کند و بگوید بروید در این زمینه تحقیق کنید: چیستند آنچه که در شب و روز ساکنند،‌یعنی زمان بر آنها نمیگذرد!!

متاسفانه نویسنده پیش پا افتاده ترین معانی را برای این کلام حق قائل شده اند! بویژه آنکه اصولاً چنین درکی از آیه کاملا نادرست و توهین به کلام حق است!
چه کسی گفته است که همه آفریده های خداوند در شب ساکن و در روز متحرک اند؟ آیا جز یک بچه چند ساله ممکن است کسی چنین بیندیشد؟ بویژه در این عصر که بسیاری انسانها میدانند که بسیاری چیزها از جمله اجزاء درون اتمها شب و روز در حرکتند. کهکشانها و آنچه در آنهاست همواره در حرکتند و همه میدانند که قلب اگر بایستد انسان میمیرد. طبق این ترجمه آنها مال خداوند نیستند؟!!

4.    ترجمان وحی شماره بیست و نهم- صفحه هشتادویک:
معنای والنجم و الشجر در آیه شش سوره الرحمن
والنجم والشجر یسجدان(الرحمن: 6. و بوته و درخت چهره سایانند.)
مترجمان این واژگان را به طرق مختلف ترجمه کرده اند. برخی مانند آربری و بل این واژگان را به ستارگان و درختان ترجمه کرده اند. اما از آنجا که به اعتقاد برخی مترجمان میان درخت و ستاره رابطه ای وجود ندارد این واژگان را به گیاهان و درختان ترجمه کرده اند.
نقد این بخش از مقاله:
چگونه میان درخت و ستاره رابطه ای وجود ندارد؟ از این بهتر هم میشود رابطه ای وجود داشته باشد؟ بسم الله:
نجم(ستاره) مانند خورشید نماد بزرگترین و کاملترین تکساختی جمادهاست که از آغاز تاکنون به چشم انس و جن و بی واسطه وسایلی همچون تلسکوپ آمده و شجر(درخت) نماد بزرگترین و کاملترین گیاهان است.
خداوند میخواهد بگوید بزرگترینهای آفرینش من که پیش از آفرینش شما وجود داشته اند(جمادات و نباتات) در برابر من خاضع و خاشع اند. پس شما ای جن و انس(مخاطب سوره الرحمن هردو گرانمایه هستند) که بزرگترینهای جانداران و با شعورترینشان هستید نیز شایسته و بایسته است در برابر من خاضع و خاشع باشید.
گفتنی است که سجده ستاره(نجم) بر خداوند در آیاتی دیگر از جمله آیه زیر به روشنی بیان شده و تأییدی است بر نظر نگارنده:
الم تر انّ الله يسجدله من في‌السموات و من في‌الارض والشمس والقمر والنجوم(حج: 18)

نکته دیگر اینکه ترجمه واژه نجم به معنای ستاره هم ارزشمند است و هم همگان میفهمند و به هیچ روی قابل قیاس با بوته کم ارزش نیست. لزومی هم ندارد ذهن خواننده قرآن را از آن منحرف کرده و به چیز دیگری منعطف کنیم تا آیه قرآن را از معنا و مفهوم خود تهی کنیم!! (چه زحمتها میکشند تا بندگان خدا را از کلام بی پیرایه خداوند منحرف کنند!!)
ادامه مطلب:
با این وجود این گوناگونی و تنوع رابطه غیرمنطقی میان این واژگان با ماه و ستاره آیه بعدی را توجیه نمیکند. بنابراین بهتر است این واژگان را به "ستارگان و شفق" ترجمه کنیم.
نقد این بخش:
-         کدام گوناگونی؟
-         ماه و ستاره آیه بعدی نادرست است. خورشید و ماه آیه قبلی درست است.
ادامه مطلب:
اما دلیل این پیشنهاد عدم اعرابگذاری متون قدیمی قرآنی است. بدین ترتیب نمیتوان ص و س یا ح و ج را از هم تشخیص داد. آنچه امروزه آن را الشجر مینامند در متون قدیمی به صورت السحر بوده که به زبان عبری به معنای شفق و سپیده دم است.
نقد این بخش:
انسان با خواندن این گونه نوشته ها آنهم از سوی ظاهراً پژوهشگران قرآن!! اگر به جرگه سفهاء و دیوانگان نپیوندد تنها خواست خداوند است. اگر دشمنان قرآن میدانستند قرآن کریم چنین دوستانی هم دارد دیگر زحمت دشمنی با قرآن را به خود نمیدادند. یا دستکم در کسوت دوست از همین نکته ها بر علیه قرآن و تحریف شدگی و بی حساب و کتاب بودن و دقیق نبودن آن مطلب مینوشتند و بسیار هم موفق بودند!!
اولاً اعرابگذاری چه ربطی به تغییر حروف دارد؟!! واژگان از حرفها تشکیل شده اند. اگر حرفی تغییر کند معنای واژه دگرگون میشود. هنگامی که واژه دگرگون شد معنای جمله تغییر میکند. اگر قرار بود برخی حروف جای خود را به برخی دیگر بدهند!! تاکنون متن  قرآن کاملاً دگرگون شده بود!! 
ثانیاً در حالیکه قرآن خود میگوید ما قرآن را به زبان عربی فرستادیم تا راحت و بدون مشکل آن را بفهمید چرا در زبان عبری به دنبال کلام خداوند میگردید و واژه سازی میکنید!!؟ شما مصداق یحرفون الکلم عن مواضعه هستید.
ثالثاً در متون قدیمی یعنی چه؟ نظر اجماع علمای اسلام مؤید این حقیقت است که این قرآن همان قرآنی است که در زمان عثمان بن عفان خلیفه سوم مسلمین تدوین نهایی گردید و دیگر نسخ قرآن که در جزئیات اشکالهایی بر آنها وارد بود از میان برداشته شدند. پس باورداشتن به اینکه متون قدیمی قرآن با این قرآن که در دست ماست متفاوت است یک افتراء بوده و قائل شدن به تحریف آن است.
رابعاً خداوند از اشیاء حقیقی(ستاره و درخت) نام میبرد که میتوانند ساجد خداوند باشند. چگونه میشود واژه حقیقی درخت را با واژه مجازی شفق که طلیعه نور خورشید است و چون مجازی است نمیتواند ساجد خداوند باشد جایگزین کرد؟ آیا این کارها مصداق یحرفون الکلم عن مواضعه نیست؟‌ اصولا آسمان ریسمان کردن کلام خداوند چه سودی برای چه کسی دارد؟

ادامه مطلب:
در ازمنه قدیم اهمیت شفق و ستارگان برای کاروانیان و مسافران به اندازه اهمیت خورشید در روز و ماه در شب بوده است.

نقد این جمله:
خوب که چه بشود؟ مگر قرآن تنها برای عصر نزولش نازل شده؟
اکنون یا از این پس کسی که قرآن میخواند از این آیه چه سودی میبرد؟
چرا خداوند واژه شجر را به کاربرده و به راحتی نگفته شفق؟
آیا خداوند از به کارگیری واژه شفق ناتوان بوده که شما خود را مأمور اصلاح کلام خداوند میکنید؟
چرا با آیات قرآن بازی میکنید و آنها را به گونه ای نشان میدهید که تاریخ مصرفشان گذشته است تا کسانی هم مدعی شوند موضوعها و مسائل قرآن قدیمی است و به درد امروز ما نمیخورد؟ چرا مفاهیم بلند آن را با بی تدبیری و تدبر نکردن آن به مفاهیمی پیش پا افتاده مبدل میسازید؟ چه سودی از این کار بهره شما میشود؟

ادامه مطلب:
نویسنده سپس چند آیه از چند سوره را به هم پیوند میدهد یا بهتر است بگوییم به هم میبافد تا آیه های پنج و شش سوره الرحمن را(نوشته شده: 4و5) بدین گونه ترجمه کند: "خورشید و ماه در مدار ثابتی در حرکت اند و ستارگان و سپیده دمان خداوند را ستایش میکنند."

نقد این بخش:
- بیشتر مترجمین و مفسرین در ترجمه آیه شش معنای نجم را تغییر میدهند ولی نویسنده معنای شجر را تغییر داده است. که طبق استدلالی که در بالا آمد کلام خداوند بی پیرایه است و لازم نیست در این آیه چیزی را تغییردهیم تا به منظور نظر خداوند دست یابیم.
- سجده معنای ستایش که خاص عاقلان است را نمیدهد بلکه معنای فروتنی میدهد. که در فرهنگ قرآن نبات و جماد را نیز دربرمیگیرد.
پس: سپیده دمان خداوند را ستایش میکنند غلط اندر غلط است!!
- بحسبان را که در آیه پنج معنای از روی حساب و نه بیهوده میدهد در مدار ثابتی در حرکتند ترجمه کرده است که از این آیه چنین ترجمه ای بر نمیآید.

روشنگری: کیهانشناسی نوین به نام کپلر و کپرنیک ثبت شده است. ولی کیهانشناسی قرآن کریم هزار سال پیشروتر از آنان است. این کوتاهی و تقصیر متوجه مفسرین قدیمی قرآن میشود که هنوز هم در بسیاری موارد حرفشان ملاک مفسرین معاصر است!!
خداوند در آیه هایی از سوره یس این موضوع را یاداور شده است: والشمس تجری لمستقر لها ذلک تقدیر العزیزالعلیم(38) والقمر قدرناه منازل حتی عاد کالعرجون القدیم(39) لاالشمس ینبغی لها ان تدرک القمر ولااللیل سابق النهار و کل فی فلک یسبجون(40). 
تاریخ نگارش:‌ 28/12/91
ویرایش دوم فروردین نودوچهار
ویرایش سوم خرداد نودوچهار
احمد شماع زاده

کژاندیشی حاکمان و نادیده گرفتن دگراندیشان



کژاندیشی حاکمان و نادیده گرفتن دگراندیشان

ده سال پیش در مقدمه ای که بر مجموعه ای از نوشته های انتقادی نوشتم یاداور شدم که:

بدان دليل بر آن شديم كه برخي مسائل و مشكلات ديني جامعه خود را به‌يادآوريم كه مي‌بينيم خودمان با بدفهمي و كژاندیشی از قرآن‌كريم و مسائل ديني، بيشترين ضربه را به ريشة دينمان واردمي‌آوريم.

ابلهان تعظیم مسجد میکنند               در جفای اهل دل جد میکنند

اگر میبینید نقد بسیار است؛ دلیلش این است که معتقدیم با نان قرض‌دادن به يكديگر نمي‌توان كار دين را اصلاح‌كرد؛ كه تاكنون چنين بوده‌است. در هر زمينه‌اي كه به جامعه مان مربوط مي‌شود، بايستي رودربايستي را كنارگذاشت و اگر در عمل، كاري از دستمان برنمي‌آيد، دستکم مانند خود قرآن‌كريم رك و راست، بگوييم اگر روشي را كه تاكنون به‌كاربرده‌ايم، و همواره گفته‌ايم اين صلاح هست و آن صلاح نيست، ‌كارايي داشت، بايد وضعمان بهتر از اين مي‌بود. از سوي ديگر بايد در همه سطح‌ها و قشرهاي جامعه، روش تملق‌گويي و چاپلوسي را كناربگذاريم، و حرف حق را بزنيم، هرچند به زيان ما باشد

قل‌الحق ولو كان عليك ـ امام علي(ع)

در سال‌هاي آغازين پيروزي انقلاب اسلامي، چنين روشي داشتيم و نتيجه‌اش را گرفتيم. كساني كه يك‌شبه مسلمان‌شده‌بودند، و حتي نفوذي‌ها، با روش چاپلوسي چه سودها كه نبردند و در چه جاهايي، حتي در نهادهايي همچون رياست جمهورينفوذكردند و به خواسته‌هاي كوچك و بزرگ خود دست‌يافتند.
همزمان با نفوذ اين نفوذي‌ها، دلسوختگاني بودند با پيشينه‌اي درخشان از عرق و حميّت ديني، كه روش‌ها را نقدمي‌كردند و راه نشان‌مي‌دادند. ولي نقد و نظرشان همانند صدايشان به جايي نمي‌رسيد. چرا چنين بود؟ زيرا تحمل شنيدن نداي مخالف را نداشتيم و تصورمي‌كرديم آنكه خرده‌مي‌گيرد، قصدش مانع‌تراشي در راه انقلاب نوپاي اسلامي است.

اما دشمنان عقيدتي، رگ خواب مسؤولين را به دست آورده‌بودند و از راه و روش آنان، و از موقعيتي كه به‌دست‌آمده‌بود، به‌خوبي بهره‌برداري‌كردند و به آرزوهاي خود تا اندازه‌اي دست‌‌يافتند، و دستكم روند حركت انقلاب را كندكردند. آنچه بر سر ما و دولت‌هاي‌مان آمد، نتيجة بي‌توجهي به انتقادها و امين دانستن چاپلوسان و رياكاران بود.(پایان نقل از نوشته ده سال پیش)

و در اسفندماه سال گذشته نوشتم و در فیسبوک منتشرکردم که:

یک- دو روز پیش تو فیسبوک مطلبی خوندم بدین مضمون:
زنی با چند تا بچه قدونیمقد با مشکلات زیادی دست به گریبونه تا شکم بچه هاشو سیرکنه. برورویی هم نداره که مثل بعضیهای دیگه مثل خودش خودفروشی کنه و شوهرش هم مدتیه که زندونیه و دلیل زندونی شدنش هم رفتن توی کار خلاف بوده و رفتن توی کار خلافش هم این بوده که از کارخونه ای که کار میکرده به خاطر اینکه پول نداشتن به کارگرا بدن همراه با چندین کارگر دیگه عذرش رو خواسته بودند ...
دو- این نوشته رو که خوندم همون روز تو خبرا خوندم که یک کشتی با پرچم پاناما رو اسرائیلیها بازرسی میکنن و از توش مانند دفعات پیش مهمات ایران برای فلسطینیان رو پیدا میکنن و توقیفش میکنن. یک کشتی پر از اسلحه و مهمات! مجانی! برای فلسطینیان ولی به کام اسرائیلیان!! برای چندمین بار!‌
معلومه که از همون زمانی که کشتی حرکت کرده خبرچینای اسرائیل خبر دادن و اونها منتظر کشی بودند. ولی نمیدونم چرا این مدعیان هشیار ایران زمین و به قول خودشان سربازان گمنام امام زمان که برای خوابوندن صدای مخالفان به گوش هستن از این خبرچینای اسرائیل بیخبرند!!
سه- بسیاری از کارگرای ایران چندسالی است که هر روز با ترس و لرز سر کار میرن و میترسن کارفرما(که بیشترشون مربوط به بخش خصوصی و نهادها هستند) مثل همکاراشون که بیکار شدن بهشون بگه از فردا سر کار نیاین.
بسیاری از کارگرا هم که چند ماه چند ماه حقوق و مزایا شون عقب افتاده و مرتب دست به اعتصاب میزنن و خیلی از نماینده های کارگرا رو هم گرفتند و توی زندونند. خیلی از همین کارخونه ها هم دست سپاهه مثل قرارگاه خاتم الانبیاء که خیلی تأسیسات و کارخونه های مختلف داره که حق و حقوق کارگراش رو نداده و...
اما تو را به خدا تا حالا حتا یه بار شنیدید که بگن حقوق کارگرای کارخانه های صنایع نظامی عقب افتاده!!! هرگز نخواهید شنید. چون آنها باید مرتباً اسلحه بسازند. چند روز پیش هم یکی از همین سرکرده های سپاه گفت: ما اونقدر موشک تولید کردیم که نمیدونیم چه کارشون بکنیم...(پایان نقل مطلب فیسبوکی)

و امروز مینویسم:
چند روز پیش خبر رسید که معاون نقدی فرمانده بسیج و نیز معاون یک نهاد دیگر حکومتی و امنیتی هر دو جاسوس اسرائیل از آب درامدند. یعنی نظر و پیشبینی نگارنده درست بوده و جاسوسان اسرائیل در حساسترین پستها برای اسرائیل جاسوسی میکرده و میکنند!! اما چگونه این امر ممکن میگردد؟
آیا جز با امین دانستن چاپلوسان و تندروانی که هرچه بهتر و بلندتر بر ضد اسرائیل و آمریکا شعار میدهند و دیگران را نیز برمیآشوبند و خود را انقلابی دوآتشه نشان میدهند، و بدین ترتیب امین حاکمیت میشوند آیا به گونه ای دیگر هم ممکن است چنین امری محقق شود؟
این پرسش اساسی دربردارنده همان نکته ای است که همواره از روزهای آغازین انقلاب دلسوزان منزوی شده امروز انقلاب بر آن تأکید داشتند و نه تنها صدایشان شنیده نشد بلکه اکنون یا در زندانند و یا به اجبار در مهاجرت به سر میبرند... وای بر ما و بر حکومتگزاران مان که "خسرالدنیا و الآخره" شده ایم و همه کارهایمان "هباءً منثوراً" شده است!!

نتنجه گیری:
یک- وای بر حکومتی که چاپلوس پرور و نقدناپذیر باشد. مردم منتقد را در بند کند هر چند دلسوز جامعه باشند و بله قربان گوها را که یا خائنند و یا نادان در دامن خود بپروراند. حکومت باید هشیار باشد و نه چاپلوس پرور!!
دو- وای بر مردمی که برای راحتی زندگی دنیای خود از نقد حاکمان بپرهیزند و راه و روشی را برگزینند که خوشایند حاکمان باشد. ملت باید هشیار و ناظر اعمال حاکمیت باشد و نه پیرو حاکمیت!
حاکمیتی که به اصول اولیه و موجبات انقلاب پایبند نباشد نباید مدعی وجود و تداوم انقلاب باشد:
رهبر فقید انقلاب بر دو نکته اساسی همواره تأکید داشتند که اولی موجب پیروزی انقلاب شد و دومی موجب تداوم آن. امروزه هر دو نکته اساسی که تضمین کننده انقلاب بودند از میان رفته است:
یک- مردم و رأی و نظر آنان
دو- دخالت نکردن نظامیان در امور سیاسی

اولین نکته اساسی سالهاست که با افزودن وظایفی بر وظایف اولیه شورای نگهبان نقض شده است.
دومین نکته اساسی نیز بدون مجوزی مکتوب عملاً نقض شده است چنانکه هنگامی که گفته شده دخالت سپاه در مسائل سیاسی مخالف نظر بنیانگذار انقلاب است فرمانده سپاه پاسخ داد:

هر چه میخواهند بگویند ما کار خود را میکنیم!!
پس اینکه از انقلاب و آرمانهای آن چیزی باقی مانده که شما مدعی پیروی از آن باشید ادعایی بیش نیست و انقلاب با حذف دو بازویش که تضمین کننده آن بوده از اهداف خود کاملاً دور شده است:
-         رأی و نظر و حاکمیت مردم
-         مردم زیر سایه عدالت و نه زیر سلطه اسلحه و زور    
اردیبهشت نودوچهار- احمد شماع زاده